کدخبر :329240 پرینت
12 آذر 1404 - 09:24

چگونه با شایعات پزشکی در شبکه های اجتماعی مقابله کنیم؟

پژوهشگر ارتباطات سلامت تأکید می‌کندکه شایعات پزشکی «روی زمین حاصلخیز باورها و نگرش‌های قبلی افراد رشد می‌کنند» و در نبود «اطلاع‌رسانی شفاف، مستمر و به‌موقع نهادهای رسمی مانند وزارت بهداشت»، یک «خلاء اطلاعاتی» شکل می‌گیرد که «به سرعت توسط شایعات و اطلاعات دهان‌به‌دهان پر می‌شود».

متن خبر

به گزارش سیتنا به نقل از شفقنا رسانه، در دنیای امروز، شبکه‌های اجتماعی به یکی از مهم‌ترین منابع دسترسی به اطلاعات سلامت تبدیل شده‌اند و تأثیر آن‌ها بر نگرش‌ها و رفتارهای مردم غیرقابل انکار است. هم‌زمان با مزایای گسترده این فضاها در ارتقای آگاهی عمومی، انتشار اطلاعات نادرست و درمان‌های غیرعلمی نیز به یک چالش جدی برای سلامت جامعه تبدیل شده است. اهمیت این مسئله زمانی بیشتر روشن می‌شود که پیامدهای مستقیم آن، از خوددرمانی و تاخیر در مراجعه به پزشک گرفته تا ایجاد نگرانی‌های بی‌مورد و نوسانات روانی، سلامت فرد و جامعه را تهدید می‌کند/

لعیا محبوبی، پژوهشگر ارتباطات سلامت تأکید می‌کندکه شایعات پزشکی «روی زمین حاصلخیز باورها و نگرش‌های قبلی افراد رشد می‌کنند» و در نبود «اطلاع‌رسانی شفاف، مستمر و به‌موقع نهادهای رسمی مانند وزارت بهداشت»، یک «خلاء اطلاعاتی» شکل می‌گیرد که «به سرعت توسط شایعات و اطلاعات دهان‌به‌دهان پر می‌شود». به گفته او، «این وظیفه باید از سنین کودکی و در همکاری نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و رسانه ملی آغاز شود» تا با تقویت «سواد سلامت و سواد رسانه‌ای»، توان جامعه در تشخیص اطلاعات درست از ادعاهای نادرست افزایش یابد.

متن گفتگوی شفقنا رسانه با لعیا محبوبی، دکترای ارتباطات و پژوهشگر ارتباطات سلامت را در ادامه بخوانید…

شبکه‌های اجتماعی عدالت در دسترسی به اطلاعات سلامت را گسترش داده‌اند

فضای مجازی بیماران را از دریافت‌کنندگان منفعل به مشارکت‌کنندگان فعال تبدیل کرده است

شبکه‌های اجتماعی چگونه توانسته‌اند به ارتقای آگاهی عمومی درباره سلامت کمک کنند؟

شبکه‌های اجتماعی با شکستن انحصار رسانه‌های سنتی، فرصت‌ها و تهدیدهای جدیدی را در حوزه ارتباطات سلامت ایجاد کردند. اگر بر ظرفیت‌های مثبت آن تمرکز کنیم، چند ویژگی کلیدی برجسته می‌شود. ویژگی اول؛ عدالت در دسترسی است. فضای مجازی به دلیل دسترسی آسان، سرعت بالای انتشار و هزینه پایین، محتوای سلامت را برای همگان در هر زمان و مکان قابل دسترس کرده است. این امر به نهادهای دولتی، سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان جهانی بهداشت (WHO) و سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO) ها اجازه داد تا پیام‌های خود را در قالب‌های متنوعی چون پادکست، موشن‌گرافی و ویدئو به طیف وسیعی از مخاطبان برسانند. اوج این ظرفیت را در دوران همه‌گیری کرونا شاهد بودیم.

ویژگی دوم که می توان به آن اشاره کرد افزایش تعامل است. برخلاف رسانه‌های یک‌سویه گذشته (مانند بروشور یا تلویزیون)، پلتفرم‌هایی چون اینستاگرام، توییتر و یوتیوب، گفتگوی دوطرفه را ممکن ساختند. مخاطب دیگر صرفاً یک شنونده منفعل نیست؛ او می‌تواند در یک پخش زنده (لایو) از یک پزشک متخصص سؤال بپرسد، نظر بدهد و تجربیات خود را به اشتراک بگذارد. این تعامل مستقیم، فضایی برای هم‌افزایی و یادگیری جمعی ایجاد می‌کند.

مورد بعدی توانمندسازی بیماران و خانواده‌ها است. به عبارتی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای فضای مجازی، دادن تریبون به خود بیماران بوده است. صفحاتی که توسط خانواده‌های کودکان مبتلا به اوتیسم، بیماران ام‌اس یا افراد درگیر سرطان مدیریت می‌شوند، فضایی برای به اشتراک‌گذاری تجربه زیسته، دریافت همدلی و کاهش بار روانی بیماری فراهم کرده‌اند. این روایت‌های شخصی، به دیگران امکان همزادپنداری می‌دهد و مسیر دشوار درمان را قابل‌تحمل‌تر می‌سازد. در واقع، این فضا بیماران را از دریافت‌کنندگان منفعل مراقبت به مشارکت‌کنندگان فعال در سفر سلامت خود تبدیل کرده است.

فضای مجازی مانند یک اتاق شیشه‌ای عمل می‌کند

کمپین‌های دوران کرونا یکی از همدلانه‌ترین کمپین‌ها بودند

انجمن‌های ام‌اس و اوتیسم نقش بسزایی در زدودن باورهای غلط ایفا کرده‌اند

کمپین‌های سرطان پستان آگاهی‌بخشی را به سطح جدیدی رساندند

چه نمونه‌هایی از آگاهی‌بخشی مؤثر یا کمپین‌های موفق پزشکی در این فضا قابل اشاره است؟

فضای مجازی مانند یک «اتاق شیشه‌ای» عمل می‌کند که در آن، کنش‌ها و واکنش‌ها شفاف هستند و مخاطب با داشتن حداقل سواد رسانه‌ای می‌تواند اصالت کمپین‌ها را تشخیص دهد. نمونه‌های موفق متعددی وجود دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنم.

نمونه اول؛ کمپین‌های دوران کرونا است. یکی از همدلانه‌ترین کمپین‌ها، حمایت گسترده مردمی از کادر درمان بود. همچنین، ویدئوهایی که روحیه دادن پزشکان و پرستاران به بیماران را نشان می‌داد (مانند رقصیدن در بخش‌های بیمارستانی)، تأثیری عمیق بر جامعه گذاشت و تصویری انسانی و فداکار از کادر درمان ارائه کرد. در سطح جهانی و داخلی نیز کمپین‌های حمایت از واکسیناسیون، با وجود مخالفت‌ها، توانستند بخش بزرگی از جامعه را برای دریافت واکسن متقاعد کنند.

نمونه دوم؛ اصلاح باورهای غلط درباره بیماری‌ها است که می توان اشاره کرد. انجمن‌ها و گروه‌های فعال در زمینه بیماری‌هایی مانند ام‌اس و اوتیسم، نقش بسزایی در افزایش آگاهی عمومی و زدودن انگاره‌های نادرست ایفا کرده‌اند. برای مثال، این تصور که بیمار ام‌اس قادر به زندگی عادی، اشتغال یا فرزندآوری نیست، به لطف این فعالیت‌ها تا حد زیادی اصلاح شده است. موفقیت این کمپین‌ها مدیون مشارکت فعال خود بیماران و خانواده‌هایشان است؛ امری که با بودجه‌های دولتی به‌تنهایی ممکن نبود.

نمونه دیگر می توان به تابوشکنی در حوزه سلامت روان و بیماری‌های زنان اشاره کرد. به عبارتی کمپین‌های مرتبط با سلامت روان، تابوی مراجعه به روان‌پزشک و مشاور را کاهش دادند. همچنین، کمپین‌های جهانی مبارزه با سرطان پستان که با حضور چهره‌های شناخته‌شده همراه بود، آگاهی‌بخشی در این زمینه را به سطح جدیدی رساند و زنان را به انجام معاینات دوره‌ای تشویق کرد.

راه‌حل‌های معجزه‌آسا پرفریب‌ترین شگردهای درمان های غیرعلمی فضای مجازی هستند

«پزشکان و شرکت‌های دارویی نمی‌خواهند شما حقیقت را بدانید»؛ دوگانه‌سازی خیر و شر در فضای مجازی

«آن‌ها جیب شما را خالی می‌کنند اما ما خیرخواه شماییم»؛ شگرد ایجاد بی‌اعتمادی به نظام درمان در فضای مجازی

با توجه به سرعت انتشار محتوا، چه نوع اطلاعات نادرست یا درمان‌های غیرعلمی بیشترین رواج را در شبکه‌های اجتماعی دارند؟

در شرایط بحرانی بیماری، فرد آسیب‌پذیر می‌شود و مانند غریقی که به هر شاخه‌ای چنگ می‌زند، مستعد پذیرش هر راه‌حلی است. اطلاعات نادرست، همان شاخه‌های پوسیده‌ای هستند که نه تنها کمکی نمی‌کنند، بلکه با تأخیر در درمان صحیح، فرد را به ورطه خطرناک‌تری می‌کشانند که می توان به رایج‌ترین شگردهای این جریان‌ها اشاره کرد.

از جمله این شگردها می توان به ارائه راه‌حل‌های ساده‌انگارانه و معجزه‌آسا اشاره کرد. عباراتی مانند «درمان قطعی فقط با تغذیه»، «از درد رها شوید» یا «معجزه انرژی‌درمانی» برای بیمارانی که از درد و فرآیندهای پیچیده پزشکی خسته‌اند، بسیار جذاب است. این روش‌ها با نفی درمان‌های علمی، نقش ورزش و تغذیه را که صرفاً کمک‌کننده هستند، به عنوان درمان اصلی جا می‌زنند. برای مثال، در بیماری مانند آندومتریوز، تأخیر در درمان دارویی به بهانه رژیم‌های غذایی خاص، می‌تواند منجر به آسیب‌های جبران‌ناپذیر و جراحی‌های تهاجمی شود.

شگرد دیگر ساختن دوقطبی «خیر و شر» است. این صفحات با القای تئوری توطئه، یک دشمن فرضی می‌سازند. جملاتی نظیر «پزشکان و شرکت‌های دارویی نمی‌خواهند شما حقیقت را بدانید چون سودشان در بیماری شماست» یا «آن‌ها جیب شما را خالی می‌کنند اما ما خیرخواه شماییم»، اعتمادی کاذب ایجاد می‌کنند. آن‌ها خود را در جایگاه «خیر» و نظام پزشکی را در جایگاه «شر» قرار می‌دهند تا بیمار را از مسیر علمی منحرف کنند.

مورد بعدی استفاده از روکش علمی است که برای جلب اعتماد، این جریان‌ها معمولاً از شواهدی ظاهراً علمی استفاده می‌کنند. به عنوان مثال نمایش «تجربه‌های موفق» می توان نمونه ای از این روکش ها باشد. به عبارتی اقدام به انتشار تصاویر نسخه‌ها یا اسکن‌های بیمارانی می کنند که ادعا می‌شود درمان شده‌اند، بدون ارائه زمینه علمی و تخصصی.

از نمونه روکش های علمی دیگر تحریف یا تعمیم نتایج پژوهش‌هاست. یعنی تنها به یک تحقیق کوچک و محدود استناد می کنند، یا نتایج تحقیقی که فقط روی حیوانات انجام شده را به انسان تعمیم می دهند.

روکش علمی دیگر استفاده از نمودارها و آمارهای جعلی است. مثلا گراف‌هایی با ظاهر علمی که هیچ مبنای واقعی ندارند و صرفاً برای فریب مخاطب ساخته شده‌اند، را طراحی و در این فضا منتشر می کنند.

شایعات پزشکی روی ‌زمین حاصلخیز باورهای قبلی رشد می‌کنند

بازار سودجویان در غیاب اطلاع‌رسانی رسمی اخبار سلامت داغ می‌شود

اطلاع‌رسانی پیشگیرانه و مستمر، فرصت را از شایعه‌سازان می‌گیرد

شایعات پزشکی در عمل چه پیامدهایی برای رفتار سلامت‌محور مردم دارد و چگونه می‌توان از این پیامدها پیشگیری کرد؟

پیامدهای شایعات پزشکی مستقیم و خطرناک است و به خوددرمانی، تأخیر در مراجعه به پزشک و بی‌اعتمادی به نظام سلامت منجر می‌شود. این فرآیند چندلایه است. ابتدا بر نگرش فردی تأثیر می گذارد. به عبارتی شایعات روی «زمین حاصلخیز» باورها و نگرش‌های قبلی افراد رشد می‌کنند. فردی که از پیش به نهادهای رسمی بدبین است، به راحتی شایعه‌ای مبنی بر «پنهان‌کاری درباره یک بیماری جدید» را می‌پذیرد و به توصیه‌های رسمی بی‌اعتنایی می‌کند. این بی‌اعتمادی، حتی می‌تواند منجر به آشفتگی و ناآرامی اجتماعی شود.

لایه بعدی ایجاد خلاء اطلاعاتی است. در شرایطی که نهادهای رسمی مانند وزارت بهداشت، اطلاع‌رسانی شفاف، مستمر و به‌موقعی نداشته باشند، یک «خلاء اطلاعاتی» ایجاد می‌شود. این خلاء به سرعت توسط شایعات و اطلاعات دهان‌به‌دهان پر می‌شود. تجربه کرونا نشان داد که ارتباط شفاف و سریع، کلید مدیریت رفتار عمومی و پیشگیری از بحران است. در غیاب این ارتباط، بازار سودجویانی که دستگاه‌های تصفیه هوا یا داروهای تقلبی می‌فروشند، داغ می‌شود. لذا برای پیشگیری، شفافیت و سرعت عمل نهادهای متولی حرف اول را می‌زند. چراکه اطلاع‌رسانی پیشگیرانه و مستمر، فرصت را از شایعه‌سازان می‌گیرد و اعتماد عمومی را که بزرگترین سرمایه نظام سلامت است، تقویت می‌کند.

رویکرد تقابلی نتیجه معکوس می‌دهد

تغییر نگرش یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد

سواد سلامت و سواد رسانه‌ای باید به افراد آموزش داده شود

آموزش سبک زندگی سالم باید بخشی از برنامه درسی مدارس باشد

در مواجهه با افرادی که به درمان‌های غیرعلمی یا توصیه‌های فضای مجازی باور پیدا کرده‌اند، چه روش‌های آموزشی یا اقناعی بیشترین اثرگذاری را دارد؟

متقاعد کردن این افراد نیازمند یک رویکرد عمیق و چندوجهی است، زیرا این باورها صرفاً حاصل یک انتخاب ساده نیستند، بلکه ریشه در فرهنگ، نظام ارزشی و تجربیات فردی دارند. رویکرد تقابلی و رد کامل طب سنتی یا باورهای فرهنگی، اغلب نتیجه معکوس می‌دهد و مقاومت فرد را بیشتر می‌کند. دراین میان راهکار مؤثرتر، رویکردی تلفیقی و آموزشی است.

به عنوان نمونه باید از تقابل به سمت تلفیق حرکت کرد. به عبارتی به جای ایجاد یک دوقطبی کاذب میان «طب مدرن» و «طب سنتی»، باید بر نقاط قوت هر دو تأکید کرد. طب سنتی مبتنی بر شواهد (مانند برخی گیاهان دارویی با دوز مشخص یا طب سوزنی) می‌تواند در کنار درمان‌های مدرن به کار گرفته شود. تاکید می کنم که هدف، نفی گذشته نیست، بلکه عبور از ساده‌انگاری و سوءاستفاده از آن است.

مورد بعدی باید به صورت نهادینه و بلندمدت آموزش هایی را شروع کرد چراکه تغییر نگرش یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. این وظیفه باید از سنین کودکی و در همکاری نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و رسانه ملی آغاز شود. آموزش سبک زندگی سالم، شناخت بدن و آشنایی با مبانی علوم پزشکی باید بخشی از برنامه درسی مدارس باشد.

مورد بعدی تأکید بر سواد سلامت و سواد رسانه‌ای است که باید به افراد، به‌ویژه کودکان و نوجوانان، آموزش داد که چگونه محتوای سلامت را ارزیابی کنند. مصرف بیش از حد یک داروی گیاهی نیز می‌تواند به اندازه داروی شیمیایی خطرناک باشد. این آموزش‌ها باید به افراد کمک کند تا میان یک توصیه مفید سنتی و یک ادعای دروغین و خطرناک تمایز قائل شوند.

پزشکان معتبرترین منبع اطلاعات سلامت هستند

ضرورت همکاری با نهادهای بهداشتی برای راستی‌آزمایی و برچسب‌گذاری محتوای جعلی

سکوت یک نهاد رسمی بهترین فرصت برای جولان شایعات در حوزه سلامت است

پزشکان، رسانه‌ها و پلتفرم‌های اجتماعی چه مسئولیت و نقشی در مدیریت جریان اطلاعات پزشکی دارند؟

هر یک از این بازیگران نقشی حیاتی در ایجاد یک اکوسیستم اطلاعاتی سالم دارند. پزشکان و متخصصان معتبرترین منبع اطلاعات سلامت هستند. مسئولیت آن‌ها فراتر از مطب و بیمارستان است. آن‌ها باید به صورت فعال در فضای مجازی حضور یابند و با تولید محتوای صحیح، خلاء موجود را پر کنند. البته با توجه به مشغله کاری، نهادهایی مانند وزارت بهداشت و نظام پزشکی باید با ارائه حمایت‌های ساختاری (مانند تیم‌های مدیریت محتوا)، حضور مؤثر و علمی پزشکان در این فضا را تسهیل کنند.

رسانه‌ها و پلتفرم‌ها هم صرفاً یک کانال بی‌طرف نیستند. آن‌ها مسئولیت اجتماعی دارند تا با استفاده از الگوریتم‌های خود، محتوای معتبر را ترویج داده و انتشار اطلاعات نادرست و مضر را محدود کنند. ناگفته نماند که همکاری با نهادهای بهداشتی برای راستی‌آزمایی و برچسب‌گذاری محتوای جعلی، یک اقدام ضروری است.

نقش نهادهای حاکمیتی به ویژه وزارت بهداشت در این زمینه پیشرو بودن به جای واکنشی بودن است. آن‌ها باید با ایجاد کانال‌های رسمی جذاب و پاسخگو، به طور مستمر با مردم در ارتباط باشند، به پرسش‌ها پاسخ دهند و با شفافیت، اعتماد عمومی را جلب کنند. چراکه در دنیای امروز، سکوت یک نهاد رسمی، بهترین فرصت برای جولان شایعات است.

یک جامعه مضطرب بیشتر مستعد پذیرش شایعات حوزه سلامت است

سواد رسانه‌ای و سلامت دیجیتال باید به یک درس اجباری در مدارس تبدیل شود

کلماتی مانند معجزه و درمان قطعی پرچم‌های قرمز محتوای غیرعلمی هستند

چه اقداماتی می‌تواند به تقویت «سواد سلامت دیجیتال» مردم کمک کند تا جامعه در برابر شایعات مقاوم‌تر شود؟

تقویت سواد سلامت دیجیتال یک پروژه بلندمدت است که به چیزی بیش از یک کمپین نیاز دارد. این فرآیند بر سه ستون استوار است. ستون اول؛ ایجاد آرامش روانی در جامعه است. یک جامعه مضطرب و بحران‌زده، به طور طبیعی به دنبال راه‌حل‌های فوری و معجزه‌آسا می‌رود و بیشتر مستعد پذیرش شایعات است. کاهش التهاب و ایجاد ثبات در سطح کلان، اولین گام برای تقویت تفکر منطقی است.

ستون دوم؛ آموزش از سنین پایه است. چراکه سواد رسانه‌ای و سلامت دیجیتال باید به یک درس اجباری و جدی در مدارس تبدیل شود. کودکان باید از ابتدا بیاموزند که هر محتوایی در اینترنت لزوماً درست نیست و روش‌های راستی‌آزمایی را فرا بگیرند. با ظهور فناوری‌هایی مانند دیپ‌فیک (Deepfake) این نیاز بیش از هر زمان دیگری حیاتی است.

ستون بعدی آموزش مهارت‌های عملی به کاربران است و باید به شهروندان ابزارهای ساده‌ای برای تشخیص اطلاعات نادرست آموزش داد. به عبارتی باید یاد بگیرند که با دیدن هر خبری به بررسی منبع بپردازند. یعنی پیگیری کنند که چه کسی این مطلب را منتشر کرده؟ آیا تخصص و اعتبار لازم را دارد؟

نکته مهم بعدی در رابطه با تشخیص اطلاعات نادرست آموزش تقاطع سنجی(Cross-Referencing) است. باید بتوانند بررسی کنند که آیا این خبر در منابع معتبر دیگری (مانند سایت سازمان جهانی بهداشت یا وزارت بهداشت) نیز تکرار شده است؟

مورد بعدی آموزش شناسایی علائم خطر است. باید به کابران آموزش داد تا به کلماتی مانند «معجزه»، «راز»، «درمان قطعی» و «توطئه پزشکان» حساس باشند چراکه این‌ها پرچم‌های قرمز محتوای زرد و غیرعلمی هستند.

مورد بعدی آموزش دنبال کردن نخ اقتصادی است. باید از خود بپرسند: «چه کسی از باور کردن این مطلب سود می‌برد؟» چراکه اغلب پشت کمپین‌های متمرکز اطلاعات نادرست، یک هدف تجاری (فروش یک محصول یا دوره) نهفته است.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.