کدخبر :13769 پرینت
12 فروردین 1393 - 08:16

دیده‌بانی از نوع «دیده‌بانان فیس بوکی»!

متن خبر

محمدعلی اینانلو در وبلاگ خبرآنلاین نوشت: یکشنبه شب ۱۰ فروردین ۹۳، بازیگران و هنرمندان سریال پایتخت بازی هنرمندانه‌ای را در هتک حیثیت نام محیط بان ارائه دادند که حضور مقامات رده بالای سازمان حفاظت محیط زیست نیز در این بازی هنرمندانه نقش پررنگی داشت. پیام ریاست محترم سازمان خوانده شد و معاون محترم محیط طبیعی سازمان نیز در تمام مدت مراسم بازی هنرمندانه‌ای ارائه داد.
داستان سریال پربیننده پایتخت با آن جا رسید که محیط بان مجروح با هر زحمتی بود خود را به مراسم رونمائی پیراهن تیم ملی فوتبال با نقش یوزپلنگ ایرانی رساند. نطق پرسوز و گدازی ارائه کرد که همه تحت تاثیر قرار گرفتند تا جاییکه مجری برنامه چند بار با دست عرق و اشک محیط بان را پاک کرد.

طبق داستان این سریال محیط بان آدمی است لاف زن که از خودش داستان جعل می‌کند که نجات دهنده پلنگ مازندران لقب گیرد و طی ماجرایی مشکوک تیر می‌خورد آن هم از کجا؟ از پشت و باسن! یعنی که به هر صورت رو به شکارچی خلاف‌کار نبوده و به وسیله «ساچمه» زخمی می‌شود که به درد شکار پرندگان می‌خورد. یعنی که داستان نجات پلنگ می‌تواند از بیخ دروغ باشد و پس از زخمی شدن نیز مدت‌ها دمر می‌خوابد و زنش دائم برایش آب پرتقال می‌گیرد و موقع نشستن نیز روی مبل باد شده نرم می‌نشیند. طبق این داستان محیط بان مربوطه موجودی است بسیار ترسو که حتی از آمپول هم به شدت می‌ترسد. در ضمن از بهره هوشی بالایی هم برخوردار نیست و به راحتی می‌توان به او دروغ گفت و سرش کلاه گذاشت.

واقعا با این اوصاف جواب «آنادُردی» محیط بان گلستان را چه می‌شود داد که تیر از فاصله سه متری مستقیما به سینه‌اش خالی شده و یا «سعیدی» محیط بان شاهرود را و یا محیط بانان دیگر را که کم‌ترین آمپولشان نیش زهرآلود گرزه مار است و یا انتخاب نام «فریبا» برای محیط بان که پس از این در جوامع روستایی چه شوخی‌ها که با محیط بانان خواهد شد. واقعا نمی‌دانم که این انواع و اقسام «دیده‌بانان فیس بوکی» در کجا دیده‌بانی می‌کنند که این چیزها را نمی‌بینند؟ آیا پس از این «فریبا» که ساچمه به لمبرش خورده و از آمپول می‌ترسد، می‌تواند ترس در دل خلافکاران ایجاد کند؟

طبق داستان زمانی که این قهرمان پوشالی به مراسم می‌رسد و فرصت چند دقیقه صحبت پشت میکروفن پیدا می‌کند حرف‌های بی سر و تهی همراه با گریه می‌گوید که بیشتر مسخره کردن نام محیط بان است تا حفظ آبرو. ما در میان محیط بانان، جوانان تحصیلکرده‌ای داریم که می‌توانند ساعت‌ها حرف‌های پخته علمی بزنند و تلفن‌های چند تن از همین محیط بانان باعث نوشتن این مطلب شد.

و اوج داستان زمانی است که اصولا اصل موضوع لوث می‌شود. عده‌ای زحمت کشیده و تا مرحله نقش یوز روی پیراهن تیم ملی پیش رفته‌اند که فرهنگ‌سازی کنند که بگویند یوز ایرانی حیوانی است دشت‌زی که به دلیل برهم خوردن اکوسیستم در حال انقراض است. آنگاه داستان، محیط بانی را از جنگل‌های مازندران به مراسم می‌آورد که از پلنگ دفاع کرده است و رئیس سازمان هم پیام می‌دهد و معاون سازمان هم با حضور در کل مراسم و بازی در فیلم و کف زدن‌های مداوم آن را تایید می‌کند، آیا باید این چنین برداشت کنیم که روسا و معاونین و مشاورین اندرونی پردیسان علاوه بر اینکه فرق میان محیط بان و جنگل‌بان را نمی‌دانند، اصولا فرق میان یوز ایرانی و پلنگ را هم نمی‌دانند؟ فیلم که اینگونه می‌گوید؛ به نظرم باید به قول جوان‌های فیس‌بوکی بی‌خیال محیط زیست و فوتبال بشویم و به جای مارادونا، غضنفر را بگیریم.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.