به گزارش سیتنا به نقل از آینده نگر، جهان در آستانه دو تحول عظیم اقتصادی قرار گرفته است – تحولاتی که معمولاً هر صد سال یکبار رخ میدهند. گزارش جدید «راهنمای رهبران برای ارزش در حرکت»(The Leader’s Guide to Value in Motion) منتشر شده توسط موسسه PwC نشان میدهد که ترکیب رشد شتابان هوش مصنوعی و فشارهای فزاینده ناشی از بحران اقلیمی، موجب بازنگری بنیادین در مدلهای رشد اقتصادی و کسبوکار خواهد شد. این گزارش با رویکردی تحلیلی، نقش تحولآفرین هوش مصنوعی، هزینههای اقتصادی بحران اقلیمی، بازآرایی صنایع سنتی و شکلگیری دامنههای جدید رشد را بررسی کرده و سه سناریوی آینده ممکن را ترسیم میکند. همچنین بر ضرورت تغییر در مدلهای کسبوکار، مدلهای عملیاتی و مدلهای انرژی در دهه پیش رو تأکید دارد تا شرکتها بتوانند در برابر عدمقطعیتهای پیش رو مزیت رقابتی کسب کرده و بهرهوری و رشد پایدار را تضمین کنند.
هوش مصنوعی به عنوان موتور جدید بهرهوری اقتصادی میتواند ابعادی کمسابقه به رشد جهانی بدهد. بر اساس تحلیل اقتصاددانان PwC، در صورت تحقق کامل پتانسیلهای هوش مصنوعی و بهکارگیری گسترده آن، تولید ناخالص داخلی جهان تا سال ۲۰۳۵ میتواند نزدیک به ۱۵٪ بزرگتر از سطح مورد انتظار فعلی باشد. چنین افزایشی معادل بیش از یک واحد درصد رشد مضاعف در هر سال بوده و قابل قیاس با جهشهای بهرهوری دوران انقلاب صنعتی است. البته دستیابی به این «سهم بهرهوری» هوش مصنوعی، مستلزم بازطراحی اساسی فرایندها و وظایف سازمانی است؛ امری که تنها در صورت عملکرد قابلاطمینان فناوریهای AI و ایجاد اعتماد عمیق به آنها امکانپذیر است. سناریوهای خوشبینانه یادشده در حالی است که در صورت کندی پذیرش تکنولوژی یا عدم خلق مشاغل جدید متناظر با وظایف خودکارشده توسط AI، ممکن است سهم رشد AI به مراتب کمتر (مثلاً ۸درصد یا حتی ۱درصد) محقق شود.
علاوه بر این، گسترش هوش مصنوعی نیازمند انرژی قابل توجهی است. هرچند بررسی PwC نشان میدهد افزایش مصرف برق مراکز داده برای AI میتواند در بلندمدت از طریق بهینهسازیهای مصرف انرژی توسط خودAI جبران شود، اما به هر ترتیب نقش توأمان هوش مصنوعی و انرژی پایدار در آینده اقتصاد انکارناپذیر است. یک «سهم بهرهوری» قابل توجه از AI میتواند بسیاری از چالشهای اقتصادی عصر اقلیم را خنثی کند. هوش مصنوعی با ارتقای بهرهوری، خلق محصولات و خدمات جدید و خودکارسازی وظایف، ظرفیت آن را دارد که موتور محرک سرمایهگذاریها و نوآوریهای آینده شود. شرکتهایی که زودتر این تحول را در آغوش بگیرند، از مزیت رقابتی چشمگیری برخوردار خواهند شد.
در نقطه مقابل AI، بحران اقلیمی به عاملی بازدارنده بر سر راه رشد اقتصادی تبدیل شده است. تحلیلهایPwC حاکی از آن است که خسارات فیزیکی ناشی از تغییرات اقلیمی میتواند باعث شود اندازه اقتصاد جهانی تا سال ۲۰۳۵ حدود ۷درصد کوچکتر از حالت عدم وقوع بحران باشد. رخدادهای اقلیمی نظیر آتشسوزیهای گسترده (که تنها در یک مورد مانند آتشسوزیهای کالیفرنیا بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار خسارت به بار آورد) و توفانها و سیلهای سهمگین، هزینههای اقتصادی فزایندهای را تحمیل کردهاند. حتی اگر جهان به مسیر کاهش انتشار گازهای گلخانهای وارد شود، این گذار بدون هزینه نخواهد بود؛ برآورد PwC نشان میدهد که ارزش داراییهایی که در جریان تلاش برای کربنزدایی گسترده تا 2035 از دور خارج شده و بلااستفاده میشوند، ممکن است از ۳درصد تولید ناخالص داخلی جهان فراتر رود.
علاوه بر هزینههای مستقیم، تغییرات اقلیمی زنجیرههای تأمین جهانی را نیز مختل میکند و هزینه تولید را بالا میبرد. از سوی دیگر، گذار به اقتصاد کمکربن نیازمند سرمایهگذاری عظیمی در زیرساختها و فناوریهای پاک است. بنا بر برآورد آژانس بینالمللی انرژی، سرمایهگذاری سالانه در حوزه انرژی پاک باید از حدود ۱٫۸ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۳ به ۴٫۶ تریلیون دلار تا ۲۰۳۰ افزایش یابد تا اهداف کربنزدایی محقق شوند. این شکاف سرمایهگذاری و همچنین احتمال وقوع دور باطل (افزایش مداوم خسارات اقلیمی که توان اقتصادی برای سرمایهگذاری در انرژی پاک را تضعیف کند) آینده نامطمئنی را ترسیم میکند. به بیان دیگر، هزینههای مهارنکردن بحران اقلیم میتواند دستاوردهای بهرهوری ناشی از فناوری را خنثی کرده یا حتی معکوس کند.
تعامل نیروهای تحولآفرین در حال بازپیکربندی صنایع سنتی و شکلدهی عرصههای تازهای برای رشد اقتصادی است. این گزارش تأکید میکند که شرکتها برای پاسخگویی به نیازهای جدید بشر، به همکاری با بازیگران بیرون از صنعت خود روی آوردهاند و مرزهای متعارف بخشها در حال محو شدن است. نتیجه این دگردیسی، شکلگیری «دامنههای رشد» جدیدی است که فراتر از بخشبندیهای صنعتی کلاسیک، حول نیازهای اساسی انسان (از خوراک و سلامت گرفته تا انرژی و تحرک) سامان مییابند. برای مثال، در «دامنه حرکت»(Mobility Domain) خودروسازان، شرکتهای باتری، غولهای فناوری و اپراتورهای ایستگاههای شارژ همگی در یک اکوسیستم مشترک گرد هم آمدهاند تا نیاز بنیادی جابهجایی را به شیوههای نوین برآورده سازند. نمونههای مشابهی از اقتصاد اکوسیستمی را میتوان در ظهور کسبوکارهای اشتراکی حملونقل و اقامت (نظیر خدمات همسواری یا اجاره نظیربهنظیر املاک) مشاهده کرد که ترکیب فناوری دیجیتال و مدلهای جدید مشارکت را برای خلق ارزش به کار گرفتهاند.
این دامنههای جدید رشد به دلیل ادغام چندین بخش سنتی، از نظر مقیاس بسیار بزرگتر از صنایع منفرد گذشتهاند و فرصتهای تازهای برای شرکتها ایجاد میکنند. بنا بر پژوهش PwC، تا سال 2035 مجموع ارزش افزوده این حوزههای نوظهور میتواند به حدود ۱۳۲ تریلیون دلاربرسد، در حالی که ارزش کل بخشهای سنتی در اقتصاد امروز حدود ۱۰۵ تریلیون دلار برآورد میشود. در واقع، بخش عمدهای از تولید ناخالص داخلی دهه آینده در گرو موفقیت شرکتها در بهرهگیری از این عرصههای میانبخشی خواهد بود. شرکتهایی که بتوانند با نوآوری و مشارکت در اکوسیستمهای گستردهتر، پیشنهادهای ارزشی جدیدی برای برطرف کردن نیازهای اساسی ارائه دهند، رشد سریعتری را تجربه کرده و جایگاه مستحکمی در زنجیره ارزش آینده کسب خواهند کرد.
گزارش PwC برای تصویرسازی عدمقطعیتهای پیشرو، سه سناریوی محتمل را برای اقتصاد جهانی در افق 2035 ترسیم کرده است. این سناریوها که بر اساس فرضیات متفاوت درباره میزان موفقیت هوش مصنوعی در ارتقای بهرهوری و شدت پیامدهای اقلیمی بنا شدهاند، عبارتند از:
تحول اعتمادمحور: در این سناریو پذیرش گسترده و مسئولانه فناوریهای پیشرفته (از جمله (AI موجب ارتقای چشمگیر بهرهوری، ایجاد مشاغل جدید و پشتیبانی از راهکارهای پایدار میشود. شکلگیری استانداردهای مشترک و همکاریهای جهانی، اعتماد به فناوری را تقویت کرده و رشد اقتصادی حاصله فراتر از پیشبینیهای معمول خواهد بود. مزایای اقتصادی هوش مصنوعی بهمراتب بیشتر از هزینههای کربنزدایی است و علیرغم خسارات فیزیکی اقلیم، نرخ رشد بالاتر از سناریوی مبنا رقم میخورد.
گذار پرتنش: در این وضعیت، منافع ناشی از هوش مصنوعی به دلیل عدم اعتماد کافی و پیشرفت پراکنده فناوری، محدودتر باقی میماند. همزمان، تلاشهای اقلیمی به کندی پیش میرود و دستاورد چشمگیری در کاهش خسارات آبوهوایی حاصل نمیشود. نتیجه آن است که هر چه AI به اقتصاد سود میرساند، تا حد زیادی توسط هزینههای ناشی از تغییرات اقلیمی خنثی میشود و نرخ رشد کلی تنها در حد روند فعلی (سناریوی ادامه وضعیت موجود) باقی میماند. گذار به انرژی پاک نیز آهستهتر رخ میدهد و در کوتاهمدت داراییهای کمتری کنار گذاشته میشوند، هرچند در بلندمدت ریسک اقلیمی بیشتری انباشته خواهد شد.
اوقات پرتلاطم: این سناریو تصویری از جهانی است که در آن منافع ملی و محلی بر همکاریهای فراگیر غلبه کرده، فناوری بهطور مخرب و ناهماهنگ توسعه مییابد و تلاشهای پایداری متوقف میشوند. بیثباتیهای ژئوپلیتیک و تنشهای تجاری، اعتماد به فناوری و مزایای اقتصادی آن را تضعیف میکند؛ سرعت ایجاد مشاغل جدید از اتوماسیون عقب میماند و اشتغال آسیب میبیند؛ و بیتوجهی به پایداری اقلیم هزینههای بلندمدت را تشدید میکند. در این فضای آشفته، رشد اقتصادی ممکن است به زیر روند مبنا سقوط کند و نااطمینانیها بر فضای کسبوکار سایه بیفکند.
این سناریوها پیشبینی قطعی آینده نیستند، بلکه بیانگر طیفی از آیندههای ممکن بر اساس ترکیبهای متفاوتی از بهرهوری فناوری و هزینههای اقلیمی هستند. به واقع، آنچه در نهایت رخ خواهد داد تا حد زیادی به تصمیمات رهبران کسبوکار و سیاستگذاران در سالهای آتی وابسته است؛ تصمیماتی که میتوانند مسیر جهان را به سوی تحولی مبتنی بر همکاری و اعتماد سوق دهند یا آن را درگیر گذارهای پرتنش و دوران پرتلاطم کنند.
پیام محوری گزارش PwC آن است که صرفنظر از اینکه کدام سناریو محقق شود، شرکتها باید از هماکنون خود را برای آیندهای متحول آماده کنند. نوآوری در مدل کسبوکار، مدل عملیاتی و مدل انرژی نخستین گام در این مسیر است. به بیان دیگر، کسبوکارها باید شیوه خلق ارزش خود را متحول کرده، عملیاتشان را چابک و دادهمحور سازند و رویکرد خود نسبت به انرژی (از بهرهوری گرفته تا منابع تأمین آن) را بازبینی کنند. گام بعدی، تسلط بر منابع جدید مزیت رقابتی است – شرکتها باید به طرق نوین در زمینه فناوری، اعتماد و مدیریت زنجیره تأمین رقابت کنند تا از رقبا پیشی بگیرند. برای مثال، شرکتهایی که زودتر در استقرار پلتفرمهای دیجیتال، هوش مصنوعی و استانداردهای شفافیت و پایداری سرمایهگذاری میکنند، اعتماد مشتریان و سهامداران را جلب کرده و در تأمین منابع کمیاب (مانند مواد اولیه حیاتی در صنایع باتری یا نیمهرسانا) وضعیت بهتری خواهند داشت.
از سوی دیگر، برداشتن موانع تحول نیز حیاتی است. چالشهایی نظیر مقاومت درونی در برابر تغییر، شکاف مهارتی نیروی کار، ناکارآمدیهای تصمیمگیری یا ناهماهنگی سیاستهای دولتی میتوانند سرعت دگرگونی را کند کنند. رهبران پیشرو با تبدیل این موانع به عوامل توانمندساز – از طریق جذب قابلیتهای جدید، مشارکتهای راهبردی، تطبیق راهبردهای مالیاتی و مقرراتی با شرایط نوین و توانمندسازی سرمایههای انسانی– مسیر را برای نوسازی هموار میکنند. نکته مهم آن است که عملکرد امروز شرکتها پایهگذار موقعیت فردای آنهاست؛ شرکتهایی که اکنون در پذیرش تحول دیجیتال و پایداری تعلل کنند، در سالهای آینده از رقبا عقبتر خواهند ماند. در مقابل، بنگاههایی که جسورانه در نوآوری و تغییر سرمایهگذاری کنند، نه تنها خود را برای هر سه سناریوی ممکن آماده میسازند بلکه به شکلدهی آیندهای مطلوبتر کمک خواهند کرد.
دهه پیش رو مقطعی سرنوشتساز برای اقتصاد جهانی و کسبوکارها است. گزارش «ارزش در حرکت» تصریح میکند که رهبران با تفکر و اقدام متفاوت میتوانند ضمن بهرهگیری از فرصتهای تحول دیجیتال و گذار انرژی، آینده بهتری برای خود و جهان رقم بزنند. در نهایت، برندگان حقیقی آنهایی خواهند بود که عدمقطعیت را نه تهدید، بلکه انگیزهای برای خلاقیت و نوآوری بدانند. رهبران امروز این قدرت را دارند که کفه ترازو را به سمت سناریوهای امیدبخشتر سنگین کنند – سناریویی که در آن رشد اقتصادی همراه با پایداری محیطزیست محقق میشود و نسلهای کنونی و آینده از ثمرات آن بهرهمند خواهند شد. چنین چشماندازی هرچند بلندپروازانه، اما با سرمایهگذاری هوشمندانه، مدیریت مبتنی بر اعتماد و عزم جدی برای تحول، دستیافتنی خواهد بود.
انتهای پیام