کد مطلب: 

210886

ندانسته در دام زن شوهردار افتادم

مدرک مهندسی‌ام را گرفتم و در شرکتی مشغول به کار شدم. از چندی‌قبل خانواده‌ام اصرار داشتند که باید ازدواج کنم.
ندانسته در دام زن شوهردار افتادم

به گزارش رکنا، جوان ادامه داد: پدرم معتقد بود من مردی بی‌جربزه‌ و بی‌دست‌وپا هستم. او می‌گفت تو ٢٩‌ سالت شده و تا حالا باید شریک زندگی‌ات را پیدا می‌کردی. احساس می‌کردم با این حرف‌ها تحقیر می‌شوم. از حدود ٨‌ماه قبل با هم‌کلاسی خواهرم آشنا شدم. او با نگاه زیرکانه و لبخند پنهانی‌اش دلم را لرزاند و من نیز یک‌دل‌نه صد‌دل عاشقش شدم.

ما در فضای مجازی در ارتباط بودیم. اصرار داشت فعلا شخصی از این رابطه بویی نبرد؛ حتی خواهرم از این موضوع اطلاعی نداشت. منتظر بودم اجازه بدهد به خواستگاری‌اش بروم. در این مدت چندبار برایش هدیه خریدم؛ حتی یک‌مرتبه ٧٠٠‌ هزار تومان برایش کارت‌به‌کارت کردم.

چهارشنبه گذشته با هم قرار ملاقات گذاشتیم. می‌خواستم تکلیف کار خودم را بدانم. او را سوار ماشین کردم و به راه افتادیم. هنوز چندمتری از آن محل دور نشده بودیم که ناگهان مردی جوان به‌سمت ماشینم حمله‌ور شد. او می‌گفت حسابم را کف دستم می‌گذارد. او مرا هدف ضرب ‌وجرح قرار داد. تازه فهمیدم هم‌کلاسی خواهرم نامزد دارد و به من دروغ گفته است.

با اعلام شکایت شوهر مهلا، کارمان به کلانتری١۶ کشیده شد. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم از یک رابطه مخفیانه مجازی، چنین‌دردسری درست شود. می‌ترسم برایم سوءسابقه درست کنند. متاسفانه من تحت‌تاثیر حرف‌های پدرم قرار گرفتم. او از کارهای دوران جوانی‌اش و اینکه چند دختر خاطرخواهش بودند، با آب‌وتاب تعریف می‌کرد. من هم می‌خواستم خودی نشان بدهم.

انتهای پیام

به این محتوا امتیاز دهید: 

هنوز رأی ندارید
سیتنا 5
2018-04-01 23:39

افزودن دیدگاه جدید